3377

مرجع عاليقدر تشيع حاج سيد محمدسعید طباطبایی حکیم (قدس سره) به ملکوت اعلا پیوست

انا لله وانا اليه راجعون مرجع عاليقدر تشيع حاج سيد محمدسعید طباطبایی حکیم (قدس سره) به ملکوت اعلا پیوست درگذشت آن مرجع عاليقدر را به برای امت اسلامی خصوصا پیروان اهل بیت (علیهم السلام) وحوزه های علمیه تسلیت و تعزیت عرض می نمایيم و از خداوند متعال برای آن فقید سعید علو درجات و اجر جزیل مسئلت داريم. و لا حول ولا قوه بالله العلی العظیم. دفتر معظم له 25 محرم الحرام / 1443 هـ

كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

اگر از اين وام قسمتى از وامهايش را بدهد حكم آن چيست؟

اين سئوال هم مانند پرسش گذشته خيلى روشن نيست و اميدواريم كه جوابش با مراجعه به جواب سئوال گذشته آشكار گردد چونكه حكم بعض هم مانند حكم كلّ است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود ( انما اقضى بينكم بالبينات والأيمان و بعضكم الحن بحجته من بعض، فايّما رجل قطعت له من مال اخيه شيئاً فانما قطعت له به قطعة من النار ) الوسائل باب: من ابواب كيفية الحكم و احكام الدعوى) همانا من ميان شما بوسيله شاهدها و سوگندها قضاوت مى كنم و برخى از شما زيركتر از بعض ديگر است، پس هر آنكسى كه از مال برادرش بريده (داده) شود همانند آنست كه قطعه اى از آتش به او بريده (داده) شده است، آيا ما از اين حديث استفاده مى كنيم پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كه آراسته با وحى و عصمت بود امكان دارد كه در جريانى كه به آن شاهد اقامه شده، ولى مخالف با واقع است بر خلاف واقع حكم كند همانند اينكه چهار شاهد عادل به زنا نمودن شهادت بدهند در صورتى كه شاهدها اشتباه نموده اند؟

بلى ممكن است اين، و آن با عصمت منافات ندارد، زيرا كه وظيفه اى واقعى همانا حكم كردن به طريقه اى ياد شده است، بلى خداوند سبحان گاهى مصلحت را در اظهار حق مى بيند روزنه اى باز مى كند كه خطاى شاهدها پيش از صدور حكم معلوم شود.

قاعده اى (قبح عقاب بلابيان) كيفر نمودن بدون بيان كردن قبيح است، آيا با آن قاعده اى (وجوب دفع الضرر المتحمل) ضرر احتمالى را بايد دفع نمود معارضه مى نمايد؟

قاعده اى قبح عقاب بلا بيان وارد است بر قاعده اى وجوب دفع الضرر المتحمل و موضوع آن را از ميان برمى دارد زيرا كه موضوع قاعده دفع ضرر متحمل به هنگام شك در تكليف همانا عقاب است، پس با جريان قاعده اى قبح عقاب بدون بيان از عقاب انسان خاطر جمع مى شود، و ديگر موضوعى به قاعده اى دفع ضرر اهتمالى نمى ماند، همانطورى كه در جزء چهارم كتاب ياد شده است ذكر نموده ايم.