اقتداء كردن به آن صحيح نيست، مگر اينكه خود مأموم هم در آن كلمه و يا كلمه ها با پيشنماز در غلط گفتن همتا باشند، و يا اينكه در دو ركعت آخر فقط اقتداء نمايد، و يا اينكه نماز آهسته (اخفاتيّه) باشد و اقتداء كننده خودش بخواند در اين صورت نماز صحيح است.
اين حديث مرسل است، شايد براى آن هم تتمّه هست كه بدست مانرسيده است كه منظور از آن را بيان كند، و آنكه از آن حديث يقينى است دانشمندان اهل بيت (عليهم السلام) است و آنها امامان (عليهم السلام) مى باشند كه به امّت امر شده است به آنان مراجعه نمايند، و دين را از آنان ياد بگيرند، زيرا كه آنها حاملان حقيقى دين همانند انبياء مى باشند، و شامل شدن آن به مجتهدين و فقهائيكه حاملان دين از راه اجتهادى كه در معرض خطا است مشكوك است.
ادعّاى ياد شده به دليل و برهانى وابسته نيست، بلكه مخالف با ضرورت و روايات بسيارى است كه وارد شده است در تعيين هم جليس سليمان كه آن آصف بن برخيا بود و روايتى در اينكه مونس حضرت يوسف در چاه جبرئيل بود و اينكه عصاى موسى از عوسج بود و آن در نزد امامان (عليهم السلام) از جمله ميراثهاى پيامبران (عليهم السلام) است و غير از اينها از روايات كه دلالت مى كنند كه ادعاى مذكور از خرافات ساده لوحانى كه كوتاه فكر و انحطاط عقلى دارند مى باشد و يا اينكه از طرف مردم اغواگرى كه براى آنها انكار ضروريات مهم نيست مى باشد.
و در دو روايتى كه به آنها اشاره شد چيزى نيست كه در مقابل ضرورت مذكور مقاومت نمايند، اما روايت مواهب الرحمن در مناقب سلمان آن اگر صحت داشته باشد ـ و هر روايتى صحيح نمى باشد ـ دلالت ندارد كه امام (عليه السلام) در گذشته با اين بدن موجود بوده است بلكه آنكه روايت دلالت مى كند كه حاضر شد به شكل بدن، شايد كه آن روح مجرد بوده همانند ملائكه ها كه به شكلى مى افتند آن هم به آن شكل در آمده است، علاوه بر اين سلمان مسلمان نشد مگر بعد از هجرت، و شايد اين جريان كمى پيش از هجرت بوده باشد و آنوقت باشد كه امام به دنيا آمده بود و يا مرد بود.
و امّا جريان خواندن سوره ( قد افلح المؤمنون ) آن دلالت نمى كند مگر بر اينكه خداوند متعال آيه و سوره را به هنگام ولادتش به او الهام نموده است، كوتاه سخن اينكه پوچ بودن ادعّا ما را از طولانى كردن سخن بى نياز مى نمايد.
اگر سبك نشمارد اين را و از جهات ديگر متدين باشد شهادتش قبول مى شود و اما اگر خوار شمارد با علم به حرام بودن عدالت آن به لحاظ اصرار به گناه صغيره با علم به گناه بودنش از بين مى رود.