آنان با اين وضع مسافرند و لازم است روزه شان را افطار و نمازشان را شكسته بخوانند مگر اينكه زندگى بيشتر آنها در سفر باشد به طورى كه در زندگى آنها مسافرت عادتشان شمرده شود و بيشتر مسافرت نمايند كه در آنوقت تمام نمودن نماز و روزه گرفتن واجب مى شود مگر اينكه يكى از آنها ده روزى در يك جا بماند كه در اين صورت در سفر اوّل قصر مى خواند و روزه را مى خورد سپس در سفر دوم و بعد از آن برمى گردد بر اينكه نماز را تمام بخواند و روزه را بگيرد.
ازدواج آنها باطل است، و زن بايد از وقت رسيدن خبر عدّه وفات نگهدارد، و موقعى كه عدّه تمام شد، مرد دومّى حق دارد كه عقد بر آن زن را تجديد كند اگر چه احتياط مؤكّد در اينست كه ترك عقد نموده و از همديگر جدا شوند.
حدّ لواط كننده كشته شدن است، ولى نمى توان آن حدّ را به خويشان و يا به رئيس قبيله اجراء نمود، بلكه مادامى كه دولت حقّ برپا نيست آن حكم تعطيل مى شود، بلى اگر به او ضررى از قبيل زخمى نمودن و همانند آن برساند لازم است كه ديه آن ضرر را بدهد.