پيام تسليت مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

پيام تسليت مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
۱۴۰۰/۰۸/۰۱

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون

قال رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله: مَوتُ العالِمِ ثُلمَهٌ فی الإسلامِ لا تُسَدُّ ما اختَلَفَ اللَّیلُ و النَّهارُ

در ایام سوگواری شهادت حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه السلام و در سالروز شهادت امام علی بن الحسین علیهما السلام ارتحال ملکوتی مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمد سعید حکیم طاب ثراه موجب اندوه فراوان مومنین و جامعه اسلامی گردید.

زندگی سراسر مجاهدت آن عالم بزرگ در جهاد و اجتهاد و علم و تقوی، فهرستی طولانی در نشر و دفاع از معارف اسلامی و پایداری در برابر ستیزه‌جویان و ظالمان به مکتب اسلام و حریم مسلمین را رقم زده است.

آثار علمی و نوآوری‌های ارزشمند فقهی و تربیت شاگردان و هدایت‌های دلسوزانه‌ی آن فقیه نستوه، سیمایی نورانی و ماندگار را در اذهان همگان زنده و تداعی می‌نماید و به حق شخصیت علمی و عملی ایشان مصداق «العلماء ورثه الانبیاء» بود، که این مصیبت ثلمه‌ای جبران ناپذیر برای اسلام و‌ جامعه اسلامی است و این معنا در دیدار اعضای هیئت رئیسه مجنع عمومی جامعه مدرسین با آن فقیه برجسته در نجف اشرف و استفاده از نظرات و رهنمودهای حکیمانه آن مرحع عظیم الشأن، کاملاً مشهود و معلوم بود.

تحمّل سختی‌ها و زندان و شکنجه در رژیم بعث عراق، تلاش برای احیای مراسم پیاده‌روی اربعین و خدمات اجتماعی فرهنگی و ارتباط صمیمی با مؤمنین، نمونه‌های بارزی از دیگر مجاهدت‌های مستمر آن مرجع عالیقدر است.

مجمع عمومی جامعه مدزسین حوزه علمیه قم عروج ملکوتی آن عالم ربانی را به محضر شریف امام عصر ارواحنا فداه، مراجع عظام تقلید بویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی، حوزه علمیه ‌نجف اشرف و حوزه‌های علمیه، بیت رفیع و خاندان با عظمت حکیم مخصوصا فرزندان معزز ایشان، شاگردان و ارادتمندان آن فقید سعید تسلیت عرض نموده و از درگاه ربوبی برای آن مرجع عالیقدر رحمت و رضوان و برای بازماندگان محترم صبر و اجر مسألت می‌نماید.

مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
۱۴۰۰/۶/۱۳

۲۶ محرم ۱۴۴۳

كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

آنكه متداول است مجتهدين ميان بانك شخصى و دولتى فرق مى گذارند با اينكه روشن است در برخى از شهرها اموال بانكها در خود بانكها نمى ماند بلكه هر روز در خزانه اى بانك مركزى جمع مى شود آيا با اين وصف تمامى اموال بانك ها ( حتّى شخصى ها ) در حكم مجهول المالك نمى شود؟

اموال بانكهاى شخصى در آن فرض وقتى در حكم مجهول المالك مى شود كه وديعه گذاردن در بانك مركزى روى اين حساب باشد كه اموال در آنجا قاطى خواهد شد، و مالى كه از بانكهاى شخصى گرفته مى شود در جريان باشد و از دست مسلمانان بگذرد. و پول تازه چاپ شده نباشد، و دانسته شود كه خود اين مال از بانك مركزى گرفته شده است و از شعبه هايش گرفته نشده است و اين ( به حكم مجهول المالك شدن ) در صورتى است كه بانك مركزى تابع دولتى باشد كه ادّعاى ولايت دينى را به خود ننمايد و بر پايه دينى تشكيل نگشته باشد، وگرنه حكم مجهول المالك بر بانكهاى شخصى و دولتى جارى نمى شود مگر اينكه غصب بودن عين آن مال معلوم باشد و صاحبش شناخته نشود.

زمين زراعى در منطقه ( مشخاب ) هست كه مساحت آن به ( 13 دونم ) حدود شش هزار و پانصد متر مى رسد، و مالك شرعى آن در سال 1962 ميلادى فوت نموده است و او را دو تا زن بود كه اوّلى بعد از فوت او وفات كرده است، و براى آن دو پسر و يك دختر از زن اولى مى باشد، و يك پسر و دو دختر از زن دومش مى باشد و اينها اين زمين را تقسيم كردند و پنج و نيم ( دونم ) دو هزار و هفتصد و پنجاه متر به فرزند بزرگ دادند، و چهار ( دونم ) دو هزار متر به پسر دوم و دختر را چيزى ندادند، و اما پسر سوم را سه ( دونم ) هزار و پانصد متر دادند و با او هست سهميه دو تا دختر ، آيا تقسيم شرعى چگونه مى باشد؟

تقسيم نامبرده شرعى نيست، و تقسيم شرعى اينطور است كه زمين مزبور به نه سهم تقسيم مى شود، براى هر دخترى يك سهم و براى هر پسرى دو سهم مى رسد اين در صورتى است كه براى مرده پدر و مادرى نبوده باشد چنانچه از سؤال اين چنين ظاهر مى گردد، اما زنها براى آنها چيزى از زمين نمى رسد، بلى اگر درختى و يا ساختمانى در آنجا باشد براى هر دو زن يك هشتم مى رسد كه شريك مى باشند، و ورثه حق دارد كه قيمت آن را پرداخت نمايند، و واجب است به اين تقسيم عمل كنند، و جايز نيست كه دختران را از ارث محروم نمايند، و خداوند متعال فرموده و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون، مائده 43 و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى كنند كافرند، و باز هم فرموده است قال عزّمن قائل: ( افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون ). آيا آنها حكم جاهليت را از تو مى خواهند و چه كسى بهتر از خدا براى قومى كه اهل يقين هستند حكم مى كند. مائده 49.

زمينهاى اهواز پيش از آنكه زير آب برود ملك اشخاص بود سپس آب آن را فرا گرفت اكنون و پس از خشكانيدن آن از طرف دولت پس از ساليان دراز سطح زمين آشكار شده است، قسمتى از آن زمينها را دولت در اختيار بعضى از افراد گذاشته و قسمت ديگرى را اجاره داده است بدون اينكه از مالكان اصلى پيش از فراگرفتن آب اجازه بگيرد، آيا مالك شدن و اجاره نمودن آنها بدين سان صحيح است، و يا اينكه واجب است با مالكان اصلى زمينها و يا وارث آنان مصالحه نمايند، و آيا طولانى بودن مدت فراگرفتن آب، اعراض و صرف نظر نمودن از زمين است؟

مراجعه نمودن به مالك اوّلى واجب نيست در صورتى كه آن بعد از فرا گرفتن آب قطع علاقه نمايد گرچه به خاطر اينكه از دوباره خشك شدن زمينها و بهره بردارى نمودن از آنها نااميد بوده باشد اما اگر علاقه اش را از زمين قطع نكند، و به آن دل بسته باشد كه در صورت امكان از آن سود ببرد و لذا در حالت انتظار خشكيدن آن بوده باشد كه دوباره از آن استفاده نمايد، در اين صورت مالك اصلى به تصرف كردن شايسته تر است، و بر ديگرى مزاحمت كردن به آن حرام است، و سود بردن از آن زمين بدون اجازه مالك اصلى جايز نيست.