
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مىفروشد، آسان مىخرَد، آسان قرض مىدهد و آسان مطالبه مىكند.
غناء آن آواز خوانى است كه مشتمل به بر گرداندن صدا و كشيدن آن است به سبك مخصوصى كه در نزد اهل فسق و خوش گذرانها مى باشد. و منظور از آن اين نيست كه در حال حاضر طرب آور باشد تا اينكه آواز خوانى كه در نزد اهل فسق و عياشها است حلال باشد، بلكه هر آنچه ساختار آن بر خوشگذرانى لهوى است بوسيله اى بدر رفتن از موقعيت جدّى و واقعيت حاضر به سوى نوعى از بيهوده كه ساختار آن هم توجه دادن به خواسته هاى نفسانى و بيدار كردن غرائز آن و برانگيختن مشاعر آن با آواز خوانى غنائى است مى باشد در حالى كه رغبت آن را براى بيشتر بودن شادمانى و يا غمگينى و يا فخر نمودن و يا عشق ورزيدن... برطبق غرضهاى گوناگون اشباع و سير مى نمايد.
براى عابرين از خيابانها جايز است.
اگر اضافه كردن سودها به سرمايه با اجازه خاص آن باشد و يا اينكه از اول كار بطور عمومى به شما حق داده و واگذار كرده است آن وقت سودها را شما مديون نمى باشيد بلكه به آن سودها زيان مى رسد و حساب مى شود، و همچنين است اگر جنسى كه سود در آن بوده به حال خود بماند و به نقد تبديل نشود و اما اگر آن جنس تبديل به نقد شود و دوباره جنس ديگرى خريده شود و از طرف آن اذنى نباشد و بطور عموم اختيار به تو واگذار نشده باشد كه سودها را به سرمايه اضافى كنى آن وقت سودها در عهده تو دين ( وام ) مى باشد و به آن زيان وارد نمى شود، خداوند توفيقش را هميشه شامل حال تو گرداند و امورات ترا مبارك نمايد.
اموال بانكهاى شخصى در آن فرض وقتى در حكم مجهول المالك مى شود كه وديعه گذاردن در بانك مركزى روى اين حساب باشد كه اموال در آنجا قاطى خواهد شد، و مالى كه از بانكهاى شخصى گرفته مى شود در جريان باشد و از دست مسلمانان بگذرد. و پول تازه چاپ شده نباشد، و دانسته شود كه خود اين مال از بانك مركزى گرفته شده است و از شعبه هايش گرفته نشده است و اين ( به حكم مجهول المالك شدن ) در صورتى است كه بانك مركزى تابع دولتى باشد كه ادّعاى ولايت دينى را به خود ننمايد و بر پايه دينى تشكيل نگشته باشد، وگرنه حكم مجهول المالك بر بانكهاى شخصى و دولتى جارى نمى شود مگر اينكه غصب بودن عين آن مال معلوم باشد و صاحبش شناخته نشود.