مجلس ختمى از طرف دفتر معظم له (اصفهان)

مجلس ختمى از طرف دفتر معظم له (اصفهان)
۱۴۰۰/۰۷/۲۸

و هئيت حيدرية نجفى هاى مقيم اصفهان در روز يكشنبه 1400/06/21 در حسينيه نجفى هاى مقيم اصفهان برگزار مى شود.

كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

پدرم پيش از دو سال وفات كرد او را زنى و سه پسر و يك دختر بود كه من تنها دختر اويم و همه مان زنده هستيم لكن پدرم كه خدا رحمتش كند جلوتر از مردنش آن زمانى كه از سلامتى كامل برخوردار بود تمامى فاميلهايش ( عمو زادگانش ) را در خانه جمع كرد و برادرانم را هم حاضر در مجلس كرد و گفت كه: أملاك من همه اش در ميان سه پسرم تقسيم مى گردد بدون اينكه به دخترم و زنم سهمى در املاك باشد، و بعد گفته اش را بدين سان جبران كرد كه هر كدام از پسران مبلغ ده هزار دينار بدهيد، يكى از برادرانم گفت كه اين مبلغ كم است بلكه صد هزار دينار هر يك از ما به خواهرمان مى دهيم و مادرشان را فراموش كردند چونكه آن خيلى پير شده بود در جواب اين پدرم گفت اين هم مانده به انسانيّت شما، و من آنچه مى گفتند مى شنيدم، به آنها گفتم كه من نمى خواهم، و از تمامى حقوق خودم صرف نظر مى كنم و اين جملات را با اوقات تلخى و با حالت حزن و اندوه مى گفتم زيرا كه با عدالت رفتار نشده بود و فرمايش خدا را منظور نكرده بودند كه ( للذكر مثل حظّ الانثيين ) پسر را دو برابر دختر نصيب هست، زيرا كه اين در فاميل ما پيدا نمى شود، و پس از يك روز و يا دو روز پدر مرحومم از بى عدالتى در وصيت كردن پشيمان شد، و خواست رضايت مرا جلب نمايد پس گفت من براى تو مدرك رسمى درست مى كنم كه هر يك از آنها به حساب منافع ساليانه زراعت به تو مقررى مى دهند منفعت خواه دينار باشد و يا كمتر و يا بيشتر باشد، و تو خواه شوهر كرده باشى و يا نباشى، معلوم باشد كه من به او گفتم نمى خواهم او گفت آن را براى تو مى نويسم ان شاءالله تعالى و بحق تو ضامن مى شوم، و مخفى نماند كه املاك عبارت است: 1 ـ زمينهاى زراعى 50 ( دونم ) بيست و پنج هزار متر مربع 2 ـ بستانى كه خرما، انگور، سبزيجات گوناگون هست. 3 ـ دو تا ماشين يكى بزرگ و يكى تاكسى كه هر دو كار مى كنند. 4 ـ خانه اى در باغ و خانه اى در شهر با عرصه بزرگى كه نزد آن هست. 5 ـ اثاث و لوازم كاملى براى هر دو خانه كه برادران و مادرم در آنها نشيمن دارند. و پس از اين گفتار و پيش از آنكه چيزى بنويسد كه حق مرا تضمين كند مرگ او را دريافت من از محضر شما سؤال مى كنم و اميدوارم كه جواب بدهيد و مقصّر را نصيحت فرماييد آيا اين سخنها و اين اجتماع وصيت است كه عمل كردن به آن صحيح باشد؟ معلوم باشد كه او به نماز و روزه و حجّش وصيت نكرده است، و آيا ثلث آن كنار گذاشته مى شود در صورتى كه او ذمّه اش مشغول به عبادات است، و مدّت زيادى آن را اداء ننموده همانند نماز و روزه و حجّ، و احتمال هست كه خمس و زكوة هم در ذمّه اش باشد و معلوم باشد كه او مى گفت خمس و زكاتم را داده ام؟

حق ندارد پدرت و غير پدرت كه يكى از ورثه ها را كه مستحق ارث بردن هست از ارث بردن محروم كند، و دختر هم به نص قرآن كريم ( للذكر مثل حظّ الانثيين ) پسر دو برابر دختر نصيب دارد ارث مى برد.

تعريف لهو حرام از نظر شرعى چيست اميدواريم قاعده اى بر اين و هم چنين حدّ طرب حرام را بيان فرمائيد؟

لهو حرام هر آن چيزيست كه ساختار آن بر خوش گذرانى لهوى است كه انسان را از موقعيت جدّى و واقعيّت فعلى خارج مى كند و بسوى عبثى كه مبنى بر توجه به باطن نفس و بيدار كردن غريزه هاى آن و تحريك احساسات آن با نواختن موسيقى مى كند، تا رغبت آن را در زياد كردن شادمانى و غمگينى و فخر و دلدادگى و غير از آنها را بر طبق خواسته هايشان اشباع نمايد،و اما طرب آنهم حالت نفسانى است كه از بكار بردن آلات لهو بوجود مى آيد به طورى كه به سبك سرى روح منجر مى شود و آن را به هماهنگى غرايز مى كشاند و ميل آن را در زياد نمودن شادمانى و غمگينى و عشق ورزى و غير از اينها كه گذشت سيراب مى نمايد.

اگر از مكلف روزه اى ماه رمضان چند سال فوت شود آيا بر او قضا و كفاره واجب مى شود در صورتى كه او احكام قضا و كفّاره را نمى دانست؟

اگر او مى دانست كه روزه بر او واجب است و از روى سهل انگارى روزه را نمى گرفت قضا و كفّاره بر او واجب مى شود و فديه هم براى تأخير قضا واجب مى باشد.