زيارت اربعين حسينى

2017/06/04 11633

كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

عرف رايج كه ( ادعا كننده بايستى شاهد بياورد و انكار كننده سوگند بخورد ) اگر چنانچه متهم به جرم بگويد كه من نكرده ام بر طبق قانون بايستى سوگند ياد كند، ولى اگر متّهم سنّش كوچك باشد، و تبرئه كردن خودش مورد اطمينان نگردد، ادعا كننده بخواهد كس ديگرى كه مورد اطمينان است، به جاى انكار كننده سوگند ياد كند تا جايگزين سوگند متهم باشد، آيا اين از نظر شرع مقدس جايز است؟ و اگر آن شخص سوم از سخن متهم يقين پيدا كند و عوض آن قسم بخورد سپس بعد از مدّتى دروغ متهم آشكار گردد آيا بر شخص سوگند خورنده كفّاره واجب مى شود، و حكم شرعى در اين موضوع چيست بيان فرماييد؟

خواستن سوگند از انكار كننده از شئون حاكم شرعى است، و براى هيچ كس حق سوگند دادن نيست، در صورتى كه منظور پايان دادن به نزاع باشد، بلى براى مدّعى از انكار كننده خواستن سوگند به خاطر اينكه اطمينان نمايد عيب ندارد، و انكار كننده مى تواند خواسته آن را قبول كند ولى بر آن واجب نيست بلكه جايز است، پس بنابر آن جايز نيست براى ادعا كننده در حالت ياد شده سوگند خواستن مگر از لحاظ اينكه اطمينان بدست آورد، و واجب نيست قبول كردن خواسته او بلكه جايز است، همانطورى كه سوگند خورنده را سوگند جايز نيست مگر با يقين و گرنه گنهكار مى شود، ولى بر سوگند مذكور كفّاره نيست.

به چه علّتى در سوره تحريم (ثيبّات و ابكارا) ثيبّات جلوتر از ابكار ذكر شده است؟

شايد آن بجهت ترقّى از زيبا به زيباتر باشد، و همانا زنان پيامبر در وقت نزول آيه بانوان بودند، خداوند متعال خاطرنشان كرد كه آنها را به همانند آنهاكه بانوان، باشند تبديل خواهد كرد و بلكه به بهتر از آنها كه باكره ها (دختران) باشد تبديل خواهد نمود.

در اين منطقه برخى از فرقه هاى اسلامى هست كه دشمنى را به شكل آشكارى به شيعه اماميّه اظهار مى كنند، و آنها را به غلوّ كردن و غير از آن از افتراها متهم مى نمايند كه خداوند براى آنها دليلى نازل نكرده و شيعه از اين اتهامات دور و برئ است، در صورتى كه اين فرقه اظهار محبّت هم به اهل بيت (عليهم السلام) مى نمايند و مى گويند كه شيعيان مخالف با طريقه اهل بيت (عليهم السلام) و صحابه هستند، آيا اين فرقه از ناصبى ها شمرده مى شوند يا نه؟ چونكه معروف اين است كه ناصبى آنانى هستند كه دشمنى را به اهل بيت (عليهم السلام) اظهار مى كنند نه به شيعه؟

جماعت ياد شده دو قسمند: اوّل آنهائى كه در ادعّاى محبّت اهل بيت (عليهم السلام) و عدم دشمنى با آنان راستگو هستند، پس آنان كسانى هستند كه اگر فضيلتهاى اهل بيت (عليهم السلام) را و عيبهاى دشمنان آنها را بگويند تصديق كنند بدان سانى كه اگر درباره ديگران مى گفتند تصديق مى كردند. دوم آنهائى هستند كه ادعّاى دروغين مى كنند، و آنها نمى خواهند فضايل اهل بيت (عليهم السلام)را بشنوند، و اگر بشنوند انكار مى كنند، و آن چنان ثابت باشد كه اگر آن را در خصوص ديگران مى شنيدند تصديق مى كردند، ولى انكار نمايند در ناصبى بودن دومى هيچ اشكالى نيست، و امّا اوّلى آنان گرچه با شيعه دشمنى مى كنند و از آن طرف چون با اهل بيت عصمت اظهار محبت مى نمايند در ناصبى بودن و نبودن آنان اشكال هست، ولى بهتر براى شيعيان خداوند به دعوتشان عزت بخشد اينست كه در محنتشان صبر نمايند، و در عقيده ثابت قدم باشند، و به معتقدات خودشان با طرز بهترى آنها را دعوت كنند، تا اينكه حقيقت به آنها آشكار گردد، همانطورى كه با مرور زمان تدريجاً حقيقت روشن گرديده است ( و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون )( ) و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند (پيروزند زيرا) حزب و جمعيّت خدا پيروز است.