كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

به لحاظ آنكه پروردگار عالميان بر گناه كردن و فسق و فجور راضى نيست و به هر چيزى كه انسان را بر اطاعت نكردن از خدا و به بدخلقى سوق دهد راضى نمى شود. ولى در نتيجه شرّ و بدى بيشتر از خير و نيكى مى باشد. پس چرا اين جريان را از دوران اوّل خلقت در بشر قرار داده است؟

خداوند متعال اين جريان را در بشر بطوريكه مجبور باشد قرار نداده است. و فقط در بشر توانائى بر آن گذاشته و او را صاحب اختيار كردن او را قرار داده است و اگر اختيار در بشر نباشد نيكوكار نيكوكار نمى شود و گنهكار گنهكار نمى گردد، و چنانچه نبود وجود اختيار كننده شرّ و بدى و دعوت كننده به راه بد و كوشش كننده براى تحقق آن و تلاش كننده به فراگيرى و عمومى بودن بدى، براى نيكوكاران و دعوت كنندگان به نيكوكارى فضيلتى نمى بوده و هم چنين براى شكيبائى و استقامت برترى نمى بود و جهادگران و از جان گذشتگان در راه خدا را منقبتى ظاهر نمى شد، و هم چنين فضيلت اخلاص و از خود گذشتگى به خاطر او برملاء نمى گشت، و از خود گذشتگى بدانجا كشيد كه خونهاى پاك ريخته شد تا درخت دين آبيارى گردد و توانائيهاى جالبى براى دعوت به خير از خود نشان دادند، و بدين جهت آنان در دنيا مستحق مدح و ثنا و تقدير و تشكر گرديدند، و در آخرت به ثواب فراوانى نايل آمدند، و بهترين درجه هاى مقربين و اعلاى منازل مقربين را حيازت نمودند و به رضوان از خداوند اكبر فايز شدند. اين آنيستكه براى ما شناخت فائده آن ميسور گرديده، گرچه به تمامى اطراف حكمت افعال خداوند جل شانه نمى توانيم پى ببريم ( و اذ قال ربك للملائكة انى جاهل فى الأرض خليفة قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انى اعلم ما لاتعلمون ). (به خاطر بيار) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمين جانشينى (نماينده اى) قرار خواهم داد (فرشتگان) گفتند (پروردگارا) آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟ ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم، و ترا تقديس مى كنيم، پروردگار فرمود: من حقايقى را ميدانم كه شما نمى دانيد. پس منزه است آنكه از افعال آن به خاطر كمال حكمتش سئوال نمى شود، ولى آنان مسؤولند و حمد براى خدائيست كه پرورش دهنده عالميان است ( والحمد لله رب العالمين ) .

آيا مفهوم غناء در نظر حضرتعالى به عرف باز مى گردد و تشخيص آن با عرف است؟

غناء آن آواز خوانى است كه مشتمل به بر گرداندن صدا و كشيدن آن است به سبك مخصوصى كه در نزد اهل فسق و خوش گذرانها مى باشد. و منظور از آن اين نيست كه در حال حاضر طرب آور باشد تا اينكه آواز خوانى كه در نزد اهل فسق و عياشها است حلال باشد، بلكه هر آنچه ساختار آن بر خوشگذرانى لهوى است بوسيله اى بدر رفتن از موقعيت جدّى و واقعيت حاضر به سوى نوعى از بيهوده كه ساختار آن هم توجه دادن به خواسته هاى نفسانى و بيدار كردن غرائز آن و برانگيختن مشاعر آن با آواز خوانى غنائى است مى باشد در حالى كه رغبت آن را براى بيشتر بودن شادمانى و يا غمگينى و يا فخر نمودن و يا عشق ورزيدن... برطبق غرضهاى گوناگون اشباع و سير مى نمايد.