كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

در تاريخ 17/9/91 مغازه اى را اجاره كردم از مالك آن و در ضمن عقد اجاره با توافق هم شرايطى كرديم كه آنها عبارتند از: 1 ـ من وقتى كه احتياج به مغازه نداشتم نتوانم به كس ديگرى اجاره دهم. 2 ـ حق نداشته باشم كه به سرقفلى بفروشم. 3 ـ ماليات املاك را لازم است كه من خودم در موقع رسيدن وقت مطالبه آن كه در آينده در سال 1995 خواهد بود پرداخت نمايم. و با ناديده گرفتن وفاى من به شرايط ذكر شده مالك از من مى خواهد كه مغازه را تحويل دهم و جهتى ندارد غير از اينكه آن را به كس ديگرى اجاره بدهد، آيا نظر حضرتعالى اين است كه مالك حق دارد كه به تجديد عقد با من ملتزم نباشد به خاطر اينكه با صراحت در ضمن عقد شرط نشده است؟ با اينكه اى بسا استفاده مى شود از جريان ماليات املاك و غير آن كه ملتزم به تجديد قرارداد شده است و علاوه بر اين التزام به تجديد اكنون متعارف است در اجاره دادن محلّها بطورى كه متعارف بودن آن انسان را از شرط كردن ضمن عقد بى نياز مى نمايد؟

يكى از دو طرف لازم نيست به شرطى عمل كنند مگر اينكه در ضمن عقد با صراحت شرط شده باشد، و يا اينكه ضمناً معلوم باشد و قرينه هاى ذكر شده در سؤال اى بسا شاهد به شرط نمودن مذكور مى باشد، ولى ما نمى توانيم بر اين امر يقين كنيم زيرا كه به عرف تجارى جايى كه عقد خوانده شده ( قرارداد بسته شده ) نداريم، پس لازم است كه به اهل خبره هاى عادل رجوع شود همانطورى كه اين هم امكان دارد كه يكى از دو طرف ادعا كند كه قرينه بر خلاف متعارف در ميان مردم بود، و در صورت منازعه لازم است كه به حاكم شرع مراجعه نمايند تا او نزاع را با طريقه شرعى فيصله دهد.

بيش از پنجاه سال است قرارداد ميان ما و يك نفر از صاحب باغ و زمين بياض منعقد گرديده است و ما به كشت و آبيارى و كارهاى زراعى آنجا مشغوليم و تا اين زمان و با بودن آن اجازه داده بود كه در آنجا سكونت نماييم و در زمان بودن آن در آنجا نشيمن مى كرديم و حتّى او خودش هم با ما مدتّى سكونت نمود، و نزد ما زمين و جايگاه ديگرى هم بود كه پس از مدّتى به آنجا منتقل شديم و ميان ما با او اختلافى در قرارداد كشتكارى نشد تا اينكه او با تمامى اهل و عيالش مسافرت كرد و از آنان كسى در اينجا باقى نمانده است و ما اكنون مى خواهيم كه خانه تازه كه بتواند افراد خانواده ما كه زيادتر شده است اداره كند در آن زمين بسازيم، و خاطرنشان كنم كه ما حق او را مادامى كه زمين در اختيار ما هست انكار نمى كنيم، آيا براى ما سكونت در آنجا و ساختن منزل جايز است؟

تصرف كردن در زمين و منزل ديگر درست كردن در آنجا جايز نيست مگر اينكه به مالك مراجعه نمايى و او هم اجازه دهد، و يا اينكه به راضى بودن آن اگر چنانچه اكنون بداند يقين نمايى اما بدون اجازه گرفتن و با شك كردن در رضايت آن به تصرّف شما ديگر تصرفتان جايز نمى باشد.